معنی inside job به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˌɪnˈsaɪdˈdʒɑːb ɪnˈsaɪddʒɒb

معنی

(عامیانه) جرمی که توسط یا با همکاری یکی از نزدیکان قربانی جنایت صورت می‌گیرد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد inside job

noun transgression by someone inside a group

Synonyms: cabal, conspiracy, insider dealing, insider trading

ارجاع به لغت inside job

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «inside job» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/inside job

لغات نزدیک inside job

- inshore
- inside
- inside job
- inside of
- inside out

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

glasses glass ticket taxi wheel boat water pail cafe trousers bedroom table nose bird elephant box money towel